۱۳۹۳ فروردین ۲۴, یکشنبه

ازدواج‌های صوری برای مهاجرت
safemigrant۱۶:۱۱ 0 نظرات

fake marriage
«احسان»، 28 ساله و ساکن تهران است و حالا در‌به‌در دنبال آن می‌گردد تا از راه ازدواج صوری، پایش به خاک امریکا برسد. تحصیلات چندانی ندارد و به‌ نظرش ازدواج راحت‌ترین و
مطمئن‌ترین راهی است که او را به کشور آمال و آرزوهایش می‌‌رساند: «دنبال کسی هستم که از طریق
 ازدواج با او، بشود به امریکا رفت. هر چقدر هم پول نیاز داشته باشد، حاضرم پرداخت کنم؛ تمام و کمال.»
تنها چیزی که ذهن احسان را به خودش مشغول کرده،  فکر مهاجرت به امریکا است. با شوخی می‌گوید: «حاضرم کلیه‌ام را بفروشم و بروم امریکا.»  پیشنهادش هم برای این کار، پرداخت 50 هزار دلار است. قبل از این که تب امریکا او را بگیرد، برایش مهم نبود که به اروپا برود یا استرالیا. فقط مهم این بود که از ایران خارج شود. می‌گوید که حتی با چهار اروپایی هم آشنا شده که حاضرهستند در ازای دریافت 100میلیون تومان، با او ازدواج کنند.
می‌گوید یکی از آن‌ها حتی پول هم نمی‌خواسته و پیشنهاد کرده با این پول در سوئد خانه بخرند. اما حالا احسان فقط به امریکا فکر می‌کند: «بعد از این که شناخت کافی پیدا کردم، حالا از اروپا متنفر شدم؛ هم سرد است و هم مردمش خشک و بی‌احساس هستند. من ذاتا آدم سرخوش و شادی هستم؛ برای همین هم بهتر است به امریکا بروم.»
احسان تنها فردی نیست که این روزها به این راه برای مهاجرت از ایران فکر می‌کند. از سال‌ها قبل، خانواده‌های زیادی برای فرزندان خود که ساکن در اروپا و امریکا بودند، در میهمانی‌ها یا از بین دوست و فامیل همسر انتخاب می‌کردند و با رد‌ و بدل کردن چند عکس و بعد از چند بار صحبت تلفنی، عروس یا داماد به اصطلاح «پستی»، راهی خارج می‌شد. با این حال، هدف آن ازدواج‌ها در بیشتر موارد، تنها گرفتن اقامت نبود و میرفتند تا زندگی کنند.
اما آن چه در چند سال گذشته بیش‌تر دیده می‌شود، سطح دیگری از این نوع ازدواج‌ها است.
«مهرداد درویش پور»، جامعه‌شناس مقیم سوئد چنین پدیده‌ای را نسبتا رایج می‌داند و معتقد است با بالا گرفتن دوباره تب مهاجرت پس از سرکوب «جنبش سبز»، این شکل از مهاجرت، به ویژه در بین جوانان رواج پیدا کرده است.
به اعتقاد او، جنبش سبز و اعتراض‌های مردمی بعد از انتخابات 88، شعله امیدی در دل جوانان روشن کرده بود و آن‌ها به امید تغییر شرایط‌ خود، در  اعتراض به وضعیت موجود به خیابانها آمدند. اما با سرکوب اعتراض‌ها، جوانانی که امیدشان برای تغییر شرایط زندگی بر باد رفته بود، این بار راه دیگری را انتخاب کردند: گریز.
درویش پور می‌گوید: «این واکنشی عادی است. حتی در محل کار، خانواده و یا در یک  سازمان وقتی از شرایط راضی نیستید، اول اعتراض می‌کنید و اگر فایده نداشت، از کارتان استعفا می‌دهید، از سازمان­ کناره می‌گیرید و یا از همسرتان جدا می‌شوید تا از آن چه آزارتان می‌دهد، دوری کنید.»
با کم شدن امید به تغییر در ایران، موج مهاجرت دوباره افزایش پیدا کرده است. آن‌ها که می‌توانستند، از راه ویزای تحصیلی به کشورهای دیگر، از جمله کشورهای اروپایی رفتند. عده زیادی هم راه پناهندگی را پیش گرفتند. اما با سر کار آمدن دولت روحانی، شانس دریافت پناهندگی کم‏تر شده و هیچ تضمینی وجود ندارد که بعد از چند سال انتظار و دربه‌دری، درخواست پناهجویان قبول شود. مهاجرت از طریق سرمایهگذاری هم نیاز به سرمایه هنگفتی دارد که در توان همه نیست. در این میان، ازدواج با یک شهروند غربی، به ویژه ازدواج‌های مصلحتی و وارداتی، تبدیل به راه میان‌بری شده که خیلی‌ها برای مهاجرت انتخاب کرده‌اند.
اما ازدواج‌های وارداتی حتی اگر تنها به قصد دریافت اقامت نباشند، باز هم خالی از خطر نیستند. این نوع ازدواج‌ها عموما با بزرگ‌نمایی و وعده‌های غیرواقعی پایهریزی می‌شوند. بسیاری مواقع، زن یا مردی با همه امید از ایران خارج می‌شود و ناگهان رویایش در‌ هم می‌شکند. مواردی هم دیده شده که فرد نه تنها در مورد شغل، محل زندگی و درآمدش دروغ گفته که حتی وجود فرزندانش از ازدواج‌های قبلی را هم پنهان کرده است. به همین دلیل است که ریسکِ به طلاق انجامیدنِ این نوع ازدواجها در دراز مدت، بالا است.
برخی از زنان مدتی بعد از مهاجرت و آشنایی با آزادی‌ها و قوانین حمایتی غرب، دیگر حاضر نیستند ایفا کننده نقش سنتی زنانه باشند و به دنبال تجربه‌های جدید و زندگی کاملا متفاوت­تری می­گردند.  تعدادی هم قربانی خشونتهای خانگی می­شوند. آن‌ گونه که درویش پور می‌گوید، خطر رخ دادن خشونت خانگی نیز در این گونه ازدواج‌ها بیشتر است.
وی می‌گوید: «زنانی که برای مهاجرت آمده‌اند، بسیار آسیب پذیرند. آنها برای اقامت، کاملا به همسر خود وابسته‌اند و می‌دانند اگر جدا شوند، باید به کشورشان برگردند. برای همین، معمولا در مقابل خشونت خانگی اعتراض چندانی نمی‌کنند و شرایط را هر طور که هست، می‌پذیرند.»
در مقابل، شرایط همسر که سال‌ها در غرب زندگی کرده، کاملا متفاوت است؛ زبان می‌داند، موقعیت شغلی و اجتماعی تثبیت شده دارد و گاه با محدود کردن روابط همسر تازه واردش در شبکه‌های اجتماعی ، به دنبال آن است که با منزوی کردنش، تا جایی که می‌شود او را به خود وابسته نگه دارد.
بارداری سریع زن‌ها می‌تواند راه دیگری برای وابستگی بیشتر آن‌ها به همسر باشد. این جاست که این ازدواج‌ها بدون برابری و تفاهم طرفین و فقط به دلیل نیاز و وابستگی یکی از آن‌ها ادامه پیدا می‌کند.
درویش پور این نوع خانواده را در کوتاه مدت، یکی از اشکال الگوی «خانواده پدرسالار با ثبات» توصیف میکند.
او می‌گوید: «این ثبات نشانه سلامت خانواده نیست؛ مثل زمان قدیم که کمتر ازدواجی به طلاق می‌انجامید در حالی که دلیل آن، بی‌قدرتی زن بود. اما در همیشه روی یک پاشنه نمی‌چرخد. دیر یا زود، همسر تازه وارد زبان یاد می‌گیرد، شغل پیدا می‌کند و اگر مرد نتواند خودش را با شرایط جدید تطبیق دهد، ازدواج‌شان به طلاق می‌انجامد. در این حالت، با الگوی خانواده پدرسالار بی‌ثبات روبه‌رو می‌شویم.»
به اعتقاد او، معمولا مردانی خواهان ازدواج‌های وارداتی هستند که گرایش‌های مردسالار و پدرسالارانه در آن‌ها نیرومند‌تر است و با فرهنگ سنتی ایران، به دنبال دختران جوان، زیبا و به قولی «آفتاب، مهتاب ندیده» هستند. این دختران معمولا توقع کمتری از زندگی دارند و راحت‌تر با الگویهای سنتی زندگی کنار میآیند. در مقابل، کنار آمدن با دختران ساکن در اروپا و امریکا که به درجه‌ای از خودآگاهی جنسیتی رسیده‌اند و وابستگی خاصی هم به این مردان ندارند، سخت‌تر است. در بسیاری موارد نیز فرد دچار نوعی عقب ماندگی در روابط اجتماعی است.
درویش پور می­گوید: « این افراد معمولا موفق نمی­شوند با زنانی که در اطراف خود می‌بینند، ارتباط بگیرند؛ مثلا ممکن است خیلی خجالتی و یا غیر اجتماعی باشند. برای همین به زنان ساکن در ایران رو میآورند که همین اقامت در غرب برایشان نوعی جذابیت به حساب می‌آید. در ازدواجهای صوری، پول و استفاده مالی، دلیل دیگری برای این پیوندها است. شاید در این میان، علاقه‌ای هم به وجود بیاید اما در واقع، یک بده بستان مالی است.»
گاهی هم این زنان هستند که مایل هستند با مردی از کشور زادگاه خود ازدواج کنند و زمینه مهاجرت او را فراهم کنند. شخصی که مایل بود با احسان ازدواج کند و حتی پول هم نمی‌خواست، خانمی میانسال، مطلقه و ساکن سوئد بود.
او با وجود دو فرزند نوجوان، برای ازدواج با پسری 28 ساله پیشقدم شد و تنها چیزی که می‌خواست، خرید خانه به نام هردویشان بود.
درویش پور در مورد چنین ازدواج‌هایی می‌گوید: «در چنین شرایطی، مکانیزم قدرت کاملا برعکس می‌شود. اما این بار، فشار اجتماعی بیشتر است. واکنش جامعه به زن میانسالی که با مردی جوان ازدواج کرده، ریسک ازدواج‌های این چنینی را بالا می‌برد. برای همین درصد طلاق و جدایی هم در این ازدواج‌ها بالا است.»
اما برای کسی مثل احسان، این‌ها مشکلی نیستند که او را از رسیدن به هدفش پشیمان کند. او که همزمان به چندین دختر ایرانی در خارج از ایران پیشنهاد ازدواج داده، این بار تصمیم گرفته شانس خود را با زنان غیرایرانی هم تجربه کند. با انگلیسی دست و پا شکسته، پیامی آماده کرده و در صفحه‌های فیس‌بوک امریکایی به اشتراک گذاشته است. البته به نظر می‌رسید تلاش‌هایش جواب دادند چون با زنی 27 ساله از ایالت «میزوری» آشنا شد؛ مادری مجرد با یک دختر 3 ساله‌ بیمار که در خانه مادرش زندگی می‌کند.
اما گفت‌وگوهای اینترنتی هر روزه بعد از با خبر شدن مادر و دوست پسر سابق دختر، خیلی زود به پایان رسید: «به او گفتند من فقط برای گرین کارت او را می‌خواهم. او هم نظرش عوض شد.»
این ماجرا چیزی را عوض نکرد و حالا احسان دنبال زنی است که حاضر باشد با او ازدواج  و شرایط اقامتش در امریکا را فراهم کند اما دیگر حاضر نیست برای این کار پول بدهد. می‌گوید: «کسی که پول بخواهد، هیچ تضمینی نیست تا زمان گرفتن اقامتم با من بماند.»
این ریسکی است که هواداران ازدواج‌های صوری با آن روبه‌رو می‌شوند. هستند آدم‌هایی که بعد از گرفتن پول و قبل از قطعی شدن اقامت، جدا میشوند. اما کم‌تر کسی حاضر است بدون دریافت پول، این کار را انجام دهد.
 قیمت درج شده در آگهی‌های اینترنتی از حداقل 20هزار تا 150هزار دلار متفاوت است. پسر 19 ساله ایرانی ساکن ایالت «ایلینوی» در آگهی اینترنتی که در سایت «پناهندگی دات کام» گذاشته است، می‌گوید وضعیت مالی‌ بدی دارد و حاضر است با هر کسی، جدا از جنسیتش، ازدواج کند به شرطی که پول خوبی بدهند. دیگری در پاسخی به همان آگهی، ادعا می‌کند واسطه است، 140 هزار دلار طلب می‌کند و نیمی از این مبلغ را در ابتدا می‌گیرد.
او تضمین می‌کند در عرض 9 ماه، گرین کارت را تحویل بدهد. این کار از نگاه قانون، جرم به حساب می‌آید و می‌تواند هر دو طرف ماجرا را به دردسر بزرگی بیندازد.
اما خیلی‌ها مثل احسان حتی نگران پیامدهای لو رفتن چنین ازدواجی و مشکلات حقوقی آن نیستند؛ مانند «ستاره» که سال‌ها پیش با یک ازدواج صوری، در امریکا ماندگار شد. او که با ویزای دانشجویی به این کشور رفته بود، به انقضای زمان ویزایش نزدیک می‌شد در حالی که هنوز موفق نشده بود راهی برای ماندن پیدا کند. فشارها هر روز بیش‌تر می‌شدند تا در آخر تصمیم گرفت با یک ازدواج صوری، در امریکا بماند: « خیلی نگران بودم. اگر لو میرفتم، برای همیشه از امریکا اخراج میشدم و طرفم هم با زندان و جریمه مالی روبهرو می­شد. اما راه دیگری نداشتم.»
برای او و مرد مکزیکی-امریکایی که حاضر شد در مقابل هزینه مسکن و زندگی، با ستاره ازدواج کند، تمام آن 5 سالی که پرونده مهاجرتی آن‌ها در جریان بود، با استرس و سختی گذشت: «در آن سالها یک روز راحت نداشتم. به اجبار با کسی زندگی می­کردم که ذرهای به هم محبت نداشتیم و در عین حال، باید نقش زوج واقعی و عاشق را بازی می­کردیم.»
 با نهایی شدن اقامت ستاره، او لحظهای برای طلاق تعلل نکرد: «قرارمان همین بود. یعنی فکرش را هم نمی­کردم که این فیلم بازی کردن، آخرش جدی شود.» برای او،ازدواجش داد و ستدی بود که به پایان زمان قرارداد رسیده بود. راهی که ستاره رفت هنوز برای خیلی‌ها راهی ایده‌آل برای مهاجرت و تنها راه رسیدن به رویاهایشان است. برای همین هم هست که این روزها هدف اول و آخر زندگی احسان، پیدا کردن یک عروس امریکایی است به امید آن که زندگی بهتری را در آن سوی جهان تجربه کند.


About The Author Ali Bajwa Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipisicing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore et dolore. Magna aliqua. Ut enim ad minim veniam, quis nostrud exercitation ullamco laboris nisi ut aliquip ex ea commodo consequat. Facebook and Twitter

0 نظرات

ارسال یک نظر