۱۳۹۳ اردیبهشت ۸, دوشنبه

سختیهای زندگی و پناهندگی ترکیه
safemigrant۴:۲۴ 0 نظرات


turkey refugee asylum seekers
از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و اعتراض‌های خیابانی به نتایج آن، هزاران نفر از ایران به ترکیه فرار کردند. بیش از چهار سال از آن زمان گذشته اما موج مهاجرت هنوز متوقف نشده است. در سال 2013، ایرانیان یکی از اصلی‌ترین پناه‌جویان ترکیه بودند. پناه‌جویان عراقی با 25هزار و300 نفر و پناه‌جویان افغان با 8هزار و 700 نفر در رده اول و دوم جدول هستند و ایران با 5هزار و900 پناه‌جو، در رده سوم فهرست قرار دارد.
«حسام»، روزنامه‌نگاری ایرانی است که در آنکارا زندگی می‌کند. او دو سال پیش ایران را ترک کرده است. خودش می‌گوید خطری جانش را تهدید نمی‌کرد اما وقتی دید بیش‌تر دوستان و همکارانش به وزارت اطلاعات احضار و بازجویی می‌شوند، تصمیم گرفت کشور را ترک کند. به قول خودش، «پناه‌جویی پیش‌گیرانه».
حسام دو سال است که تقاضای پناهندگی کرده و منتظر مصاحبه با دفتر پناهندگی سازمان ملل است. می‌گوید: «اوایل خیلی کلافه بودم اما حالا دیگر عادت کرده‌ام. انتظار، بخشی از زندگی هر روزه‌ام شده است.»
حسام مانند خیلی از ایرانی‌ها زبان ترکی را در حد انجام امور روزانه‌ می‌داند. می‌گوید ترکیه را انتخاب کرده چون از بقیه کشورها آسان‌تر بوده و بدون ویزا می‌توانسته به آن سفر کند. چند کشور دیگر نظیر مالزی هم از ایرانی‌ها ویزا نمی‌خواهند اما حسام می‌گوید: «بلیط پرواز مالزی خیلی گران بود. ضمن این که مالزی برای کسانی خوب است که بعدش می‌خواهند به استرالیا بروند اما من می‌خواهم به اروپا بروم. برای همین ترکیه به نظرم بهتر بود.»
حسام می‌گوید فکر می‌کند با انتخاب حسن روحانی، شرایط روزنامه‌نگاران بهتر شده اما نه آن قدر که باید: «خیلی از دوستان من که بعد از انتخابات 88 مخفی شده بودند حالا راحت سر کار می‌روند. آن‌ها دوباره روحیه گرفته‌اند و حس می‌کنند می‌توانند آزادانه بنویسند. مهم‌تر از همه، دیگر احساس تحقیرشدگی نمی‌کنند.»
با این حال، حسام نمی‌خواهد به ‌ایران برگردد: «به نظرم برگشتن حماقت است. این اتفاق همیشه در ایران تکرار می‌شود. یک رییس جمهور می‌آید و به تو آزادی بیش‌تری می‌دهد، یکی می‌آید و تو را به خاطر همان کار زندانی می‌کند. این طوری نمی‌شود روی هیچ چیز حساب کرد.»
حسام می‌داند که پیدا کردن شغل به عنوان یک روزنامه‌نگار در اروپا برایش سخت خواهد بود اما باور دارد اگر بتواند جای پایش را در غرب محکم کند، آینده باثباتی خواهد داشت.
کوهیار گودرزی یکی از فعالان حقوق بشر و وبلاگ نویس مشهور ایرانی است. او پس از اینکه شش بار دستگیر و زندانی شد، تصمیم به فرار گرفت. کوهیار سال گذشته به مدت نه ماه در زندان بود و چندین هفته را در زندان انفرادی گذراند.
او می گوید: من به طور غیرقانونی با قاچاقچیان از مرز عبور کردم هشت روز طول کشید تا از یک شهر شمال غربی نزدیک مرز به آنکارا برسیم. در برف و یخ از رودخانه ها و کوهستان ها عبور کردیم. قاچاقچیان، بسیار با خشونت رفتار می کردند.
کوهیار در شهر آدانای ترکیه پناهنده سیاسی است و در انتظار این است که درخواست او از طرف کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان مورد تایید قرار گیرد.
او می گوید: سعی می کنم جاهایی را که در آنم به مکان هایی تبدیل کنم که می خواهم در آن باشم. در زندان، خارج از آن، همه جا. وقتی در زندان بودم، بر روی دیوارهای سلولم شعرهای پابلو نرودا را نوشته بودم: نان را از من بگیر، اگر می خواهی. هوا را از من بگیر، اما خنده ات را نه.
کوهیار که با قید وثیقه آزاد شد، متهم به تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی علیه نظام شده بود.
حسین سلمان زاده، عکاس خبری سابق خبرگزاری فارس است. او چهار سال پیش از ایرانفرار کرد، چون پس ازاینکه عکس هایی از اعتراض های پس از انتخابات ۸۸ را به رسانه های خارجی فروخت، مورد تهدید قرار گرفت.
او می گوید: دولت می تواند مرا تنبیه کند یا بکشد. چون دولت گفت که من جاسوس هستم، جاسوس موساد، جاسوس سیا، چون عکس هایم را به آژانس های خارجی فروختم. برخی اوقات به من پیام می فرستند که می توانم برگردم. فقط باید برای مثال یک هفته به زندان بروم و سپس در تلویزیون گفتگویی انجام دهم. پس از آن می توانم براحتی زندگی کنم و از زندگی لذت ببرم. ولی من نمی توانم این کار را انجام دهم.


حسین سلمان زاده بعنوان پناهنده به ایالات متحده آمریکا رفت ولی کاری پیدا نکرد و به ترکیه برگشت، به امید اینکه بتواند به اروپا برود.
ترکیه به شهروندان غیراروپایی که در انتظار پذیرش پناهندگی از کشوری سوم هستند، پناهندگی موقت ارائه می کند.
حمید مافی روزنامه نگار نشریات اطلاح طلب بود که با دستگیری ها و بازجویی های متعدد و دو محکومیت مواجه شد. او نیز تبعید را به ماندن ترجیح داد. اکنون یک سال است که در انتظار پاسخ درخواست پناهندگی از آلمان است. تحمل این بلاتکلیفی برای او بسیار دشوار است.
وی می گوید: “فکر می کنم این جامعه مدنی که وجود داشت، شبکه های اجتماعی که وجود داشت، سرکوب شده است. تقریبا همه ناچار شده است زیست زیر پوستی بکند. همانطور که رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی اعتراضی در پی نداشت، بعید می دانم نتیجه انتخابات را هر طور که اعلام کنند، با اعتراض روبرو شود.”
اینجا زندگی برای پناهندگان بسیار سخت است. آنها اجازه کار ندارند و همانطور که می گویند انتخاب دیگری هم ندارند.
نوید محبی، فعال جوان حقوق بشر، دو سال پیش ایران را پس از سه ماه حبس، ترک کرد. او به مرگ ستار بهشتی اشاره می کند: “پنج ماه پیش یک وبلاگ نویس را کشتند. او را در زندان کشتند. امیدوار بودم که نامزدهای اصلاح طلب فضای سیاسی را باز کنند تا بتوانیم به کشورمان برگردیم ولی حالا دیگر امیدی ندارم.”
ساقی لقایی فعال حقوق زنان است و با خانواده اش چند ماه پیش به شهر آدانا رسیده است. او به قوانین اخیر که در مجلس به تصویب رسیده اشاره می کند که باعث پسرفت وضعیت زنان شده است.
او می گوید: “سهمیه بندی جنسیتی در دانشگاه ها اتفاق افتاد، ساعت کاری زنان کاهش پیدا کرد و درواقع شرایطی را بوجود آوردند که کسی به زنها کار ندهد و زنها خانه نشین شوند. به طور خاص می خواهم اشاره کنم به تاکید قانونی بر ترویج چندهمسری در ایران. هر چیزی که ما در این هشت سال گذشته و بطور خاص در چهار سال گذشته داشتیم، به ضرر زنها بود.”
ساقی که چندین بار دستگیر شده و کارش را از دست داده بود، پس از شرکت در کار امدادرسانی به زلزله زدگان در شمال غربی ایران، کشور را ترک کرد. حضور داوطلبان در این منطقه بعنوان جنایت علیه امنیت ملی قلمداد شد و بسیاری دستگیر شدند.
ساقی لقایی می گوید: “من بعد از اینکه به اینجا آمدم یک شعر نوشتم که اینگونه شروع می شد: زلزله شد و من که پرنده بودم، خانه ام را باد برد.”
کوهیار می خواهد خانه اش را در ایالات متحده آمریکا از نو بسازد. او دانشجوی سابق دانشکده مهندسی هوافضای دانشگاه صنعتی شریف است و در نظر دارد تحصیلاتش را در آمریکا ادامه دهد و همزمان به فعالیت اجتماعی نیز بپردازد.
کوهیار می گوید: “پس از اینکه درخواست پناهندگی من مورد قبول قرار گرفت، وارد دانشگاه خواهم شد. طی تحصیلاتم فعال خواهم بود. پس از اینکه تحصیلاتم را به پایان رساندم، می خواهم به ایران برگردم. می خواهم در جامعه ای باشم که برای آن کار می کنم. در آنجا مفیدتر خواهم بود.”
او معتقد است در آینده برای پرداخت هزینه بودن در ایران، آماده تر خواهد بود.
کوهیار می گوید: ما نیاز داریم که به واقعیت برگردیم. به واقعیت امروز خودمان. ما زیادی درگیر رویایی شدیم که شاید رویای قشنگی باشد ولی واقعی نیست. رویا در اینترنت و در محیط مجازی. ما نیاز داریم که انضمامی تر عمل و فکر کنیم. نه فقط انتزاعی. از طرف دیگر، مهم است بدانیم که هر چقدر افراد بیشتری یک کاری که هزینه بر است انجام دهند، این مخرج کسر افزایش پیدا کند، هزینه ای که این افراد متحمل می شوند کاهش پیدا می کند و در نتیجه افراد بیشتری حاضر می شوند هزینه هایی را متحمل شوند.

About The Author Ali Bajwa Lorem ipsum dolor sit amet, consectetur adipisicing elit, sed do eiusmod tempor incididunt ut labore et dolore. Magna aliqua. Ut enim ad minim veniam, quis nostrud exercitation ullamco laboris nisi ut aliquip ex ea commodo consequat. Facebook and Twitter

0 نظرات

ارسال یک نظر